پرسش:
با توجه به آیه "اطیعوا الله و اطیعوا الرسول و اولی الامر منکم " منظور از "اولی الامر " چه کسانی هستند و چگونه این آیه به اهل بیت دلالت می کند؟
پاسخ:
خداوند خود در قرآن اعلام کرده که رسول وظیفه دارد قرآن را برای مردم بیان کند و تعلیم دهد زیرا به مصالحی که خدا می داند بعضی مطالب سیاسی، اجتماعی، عبادی در قرآن به اجمال بیان شده و تفصیل آن به پیامبر واگذار گردیده است.
بعضی آیاتی که رسول را وظیفه بیان و تعلیم قرآن داده، به شرح زیر است:
وَ أَنْزَلْنا إِلَیْکَ الذِّکْرَ لِتُبَیِّنَ لِلنَّاسِ ما نُزِّلَ إِلَیْهِمْ؛(1)
و بر تو نیز ذکر را نازل کردیم تا آنچه را برای مردم نازل شده است(قرآن)، برای شان بیان کنی.
رَبَّنا وَ ابْعَثْ فیهِمْ رَسُولاً مِنْهُمْ یَتْلُوا عَلَیْهِمْ آیاتِکَ وَ یُعَلِّمُهُمُ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَة؛(2)
ای پروردگار ما، از میان شان پیامبری بر آن ها مبعوث گردان تا آیات تو را برای شان بخواند و به آن ها کتاب و حکمت بیاموزد
وَ یُعَلِّمُکُمُ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَة؛(3)
و شما را کتاب و حکمت آموزد.
و به مسلمانان هم دستور می دهد:
وَ ما آتاکُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ ما نَهاکُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا؛(4)
هر چه پیامبر به شما داد بستانید، و از هر چه شما را منع کرد، اجتناب کنید.
و اعلام کرد پیامبردر بیان دین و به طور کلی در سخن و گفتار قولی و عملی جز وحی و حق نمی گوید:
وَ ما یَنْطِقُ عَنِ الْهَوی إِنْ هُوَ إِلاَّ وَحْیٌ یُوحی؛ (5)
و سخن از روی هوی نمیگوید. نیست این سخن جز آنچه بدو وحی میشود.
بارها هم در بیان دین به خصوص در رفتاری که با اهل بیت داشت، از جمله در بستن درهای خانه های اصحاب به مسجد و باز گذاشتن در خانه علی و یا اعلام جانشینی حضرت و. . . ، اصحاب سوال می کردند که آیا این ها را از باب وحی و نبوت و به دستور خدا انجام می دهی و می گویی یا سخن و کار خودت است. رسول خدا تصریح می کرد که مامورم و از خود چیزی نمی گویم و کاری نمی کنم.(6)
در جریان نصب امام علی(ع) وقتی یکی از افراد بر این نصب اعتراض کرد و رسول خدا آن را نصبی خدایی نامید، او به اعتراض رو به آسمان کرد و گفت: "خدایا اگر این نصب از جانب توست، پس از آسمان بر ما سنگ بباران" بعد از تقاضای او سنگی از آسمان بر او فرود آمد و او را به درک فرستاد.(7)
سخن گفتن در تفسیر آیات و نسبت دادن مطلبی به آیه و تعیین مصداق مورد نظر آیه، اگر به اذن خدا و تعلیم حق نباشد، افترا و دروغ بستن بر خداست. محال است که پیامبر با آن درجه فوق العاده خداترسی به خود اجازه دهد بدون اذن و دستور خدا سخنی در باب تفسیر آیات بگوید. محال است خدا کسی را به رسالت بر گزیند که به خود جرات دهد در کلام خدا بدون امر و اراده و تعلیم خدا نظر دهد.
بنا بر این آنچه پیامبر در بیان آیات از معارف و احکام عبادی و سیاسی و اجتماعی می گوید، همه وحی بوده است. پیامبر به هیچ وجه به خود اجازه نمی دهد در این باب از خود سخن بگوید، گر چه خود پیامبر هم به درجه ای از عبودیت رسیده که دیگر هوا و دلبخواهی جز خواست خدا ندارد. خواست خود را در خواست خدا محو کرده است.
پی نوشت ها:
1. نحل(16) آیه44.
2. بقره(2) آیه129.
3. همان، آیه151.
4. حشر(59) آیه7.
5. نجم(53) آیه3-4.
6. فیروز آبادی، سید مرتضی، فضائل الخمسة من الصحاح الستة، تهران، اسلامیه، 1392ق، ج2، ص151-157.
7. رجوع کنید به تفاسیر، شان نزول آیه 32 از سوره انفال"وَ إِذْ قالُوا اللَّهُمَّ إِنْ کانَ هذا هُوَ الْحَقَّ مِنْ عِنْدِکَ فَأَمْطِرْ عَلَیْنا حِجارَةً مِنَ السَّماءِ أَوِ ائْتِنا بِعَذابٍ أَلیمٍ = و آن هنگام را که گفتند: بار خدایا، اگر این که از جانب تو آمده و حق است، بر ما از آسمان بارانی از سنگ ببار یا عذاب دردآوری بر ما بفرست".