
پرسش:
آیا در قرآن کریم هم توسل به پیامبران توصیه یا نقل شده است؟
پاسخ:
در قرآن کریم به صراحت آمده:
"لا تحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتا بل احیاء عند ربهم یرزقون؛(1) گمان نکنید کسانی که در راه خدا کشته شدهاند، مردهاند بلکه زنده و در پیشگاه پروردگار خود روزی میخورند".
طبق این آیه اولیا و انبیا الهی که در راه خدا شهید شدهاند، دارای حیات برتری در عالم آخرتاند. کسانی که به آنان توسل میجویند، از ارواح پاک شان استمداد میکنند و آن ها را واسطه قرار میدهند. حال پیامبر(ص) که خود مربی و راهبر شهیدان است به طریق اولی از حیات متعالی و جاودانه برخوردار است و در مقامی بس رفیع و والا قرار دارد و با مبنای قرانی می توان ایشان را در حاجات خود واسطه قرار دهیم.
بر اساس آیه: "فتلقی آدم من ربه کلمات فتابه علیه؛(2) پس آدم از پروردگارش کلماتی را آموخت و خدا توبه او را پذیرفت".
بسیاری از مفسران اهل سنت گفتهاند که مراد از کلمات که حضرت آدم به آن ها متوسل گردید، نام پیامبر و اهل بیتش بوده است.(3) اگر این تفسیر قبول باشد، معلوم میشود که حضرت آدم به وجود نورانی پیامبر و اهل بیت(ع) که هنوز به حسب ظاهر به دنیا نیامده و تولد جسمانی آن ها از نسل خود آدم و هزاران سال بعد تحقق یافت، توسل جسته است.
کسانی که اهل توسلاند، به مقام معنوی پیامبر و ائمه متوسل میشوند. مقام معنوی آن ها در زمان حیات و بعد از رحلت در هر دو صورت نزد خداوند محترم و عزیز است. در موثر بودن مقام معنوی تفاوت بین زنده بودن یا نبودن شان نیست.(4) همان گونه که در روایات دینی شیعه و سنی به زیارت قبور آن ها تأکید شده و اگر مرده باشند و اثری از آنان نباشد، زیارت قبور آن ها چه معنا دارد؟ !
از همه روشنتر در قرآن کریم در جریان بینایی حضرت یعقوب چنین آمده که حضرت یوسف به برادرانش فرمود:
"اذهبوا بقمیصی هذا فالقوه علی وجه ابی یات بصیرا؛(5) اکنون این پیراهن مرا ببرید و بر چهره پدرم افکنید تا دیدگانش باز و بینا شود". در قرآن در ادامه ماجرا آمده:
"فلما ان جاء البشیر القاه علی وجهه فارتد بصیراً؛(6) بس چون بشارت دهنده آمد آن(پیراهن) را بر رخسارش افکند، ناگهان بینا گردید و دیده انتظارش به وصل روشن شد".
در این ماجرای قرآنی به صراحت آمده لباس بی روح که یک پارچه بود، به دلیل آن که مدتی با جسم یوسف پیامبر تماس داشته، باعث بینایی یعقوب گریده، چگونه میتواند کسی تردید کند که قبر پیامبر و امام معصوم که بدن مطهر آن ها در آن جا مدفون است، باعث شفا و برکت و یاری متوسلان نگردد؟ آیا روح پیامبر و امام معصوم به اندازه لباس که پارچهای بیش نیست، نزد خداوند ارزش ندارد؟ !!
پینوشتها:
1. آل عمران(3) آیه 169.
2. بقره(2) آیه 37.
3. مناقب ابن مغازلی، ص 63؛ در المنثور، ج 6؛ ینابیع الموده، ص 97.
4. همان، ص 100.
5. یوسف(12) آیه 93.
6. همان، آیه 96.
......................................
منبع: نرم افزارپیامبر مهربانی
پرسش:
فلسفه شفاعت پیامبر(ص) چیست؟ آیا شفاعت نوعی تضییع حقوق افرادی که خوب تر بوده اند نیست؟
پاسخ:
مقام شفاعت حقیقتی است که برای پیامبر اسلام ثابت است چنان که مفسران مقام محمود را که در قرآن به پیامبر وعده داده شده را مقام شفاعت دانسته اند.
خداوند در قرآن می فرماید: "وَ مِنَ اللَّیْلِ فَتَهَجَّدْ بِهِ نافِلَةً لَکَ عَسی أَنْ یَبْعَثَکَ رَبُّکَ مَقاماً مَحْمُوداً(1) و پاسی از شب را(از خواب برخیز، و) قرآن(و نماز) بخوان! این یک وظیفه اضافی برای توست امید است پروردگارت تو را به مقامی در خور ستایش برانگیزد!" که مفسران بر اساس روایات مقام محمود را به مقام شفاعت تفسیر کرده اند.(2)
اما سخن در آن است که حقیقت شفاعت چیست و شامل چه کسانی می شود؟
شفاعت در اصطلاح آن است که شخص موجباتی فراهم سازد که به وسیله ارتباط با شفیع، خود را از موقعیت نامطلوب در وضع مطلوبی قرار دهد که شایسته و مستحق بخشودگی گردد. لذا شفاعت عبارت است از همان مغفرت که هر گاه به خدا نسبت داده شود، مغفرت و هر گاه به دیگران نسبت داده شود، شفاعت گفته می شود(3) بنابر این شفیع به منزله بال دوم برای کسی است که دارای یک بال است و با کمک شفیع، بال دیگری برای پرواز مییابد، در کلمات امیر مؤمنان آمده است:
"الشیفیع جناح الطالب"؛(4) در نتیجه شفاعت امری مطلق و برای همه نیست و کسانی که در ظلمت کامل قرار دارند، زمینهای برای شفاعت در آن ها وجود ندارد و از شفاعت شافعان محروم خواهند بود. شفاعت گرچه حقیقتی غیر قابل انکار است و بدون تردید عدهای از شفاعت بهرهمند میشوند، اما بذر هدایت دنیوی در آخرت به صورت شفاعت شکوفه میزند. توقع شفاعت از سوی کسی که در دنیا بذر هدایت را دریافت نکرده، در آخرت درست مثل کشاورزی است که بدون پاشیدن بذر توقع محصول داشته باشد.(5)
امیرالمؤمنین(ع) میفرماید: "اِستَجِیبُوا الاَنبیاءَ وَ سَلِّمُوا بِاَمرِهِم وَ اعْمَلوا بِطاعَتِهِم تَدخُلُوا فِی شَفاعَتِهِم؛(6)دعوت و ندای پیامبران گرامی را بپذیرید. نسبت به فرمانهای آن بزرگواران تسلیم باشید. عمل شما طبق دستور و فرمان آنان باشید تا مشمول شفاعت آنان گردید".
آری، کسانی که در دنیا از اولیای خدا و علمای ربّانی پیروی کرده باشند، در آن روز هم میتوانند از آنان بهره گیرند و مشمول شفاعت آن بزرگواران باشند، یعنی باید بذر شفاعت را در دنیا کاشت تا در آخرت برداشت کرد. اما کسی که در دنیا اهل معاصی و آلودگی های گوناگون باشد نمی تواند توقه بهره مندی از شفاعت را داشته باشد. چون شفاعت در روز رستاخیز بی حساب و بی قید و شرط نیست، بلکه برنامه دقیقی دارد.
عارف بیبدیل معاصر امام خمینی(ره) در این خصوص سخنی شنیدنی دارد:
" شفاعت در آن عالم امر جزافی نیست و از روی تناسب یعنی شافع و مشفوع له است. از این جهت کسانی که از نور توحید و ولایت بیبهرهاند، ممکن نیست به نور شفاعت نایل شوند و اهل معاصی نیز اگر کدورت معاصی آن ها را زیاد فرا گرفته باشد، ممکن است پس از مدتها مدیدی به شفاعت نایل شوند، بنابر این باید به فکر اصلاح خود باشیم و با انوار اطاعت و مودّت اولیا(ع) خود را متناسب با آن ها کنیم تا مورد شفاعت آن ها شویم و نور شفاعت آن ها با نورانیت اطاعت ما شفع و جذبه روحانیت آن ها ما را مجذوب کند".(7) با توجه به آن چه بیان شد، شفاعت نعمتی نیست که به کمک هر فردی بیاید، بلکه تنها نصیب کسانی خواهد شد که جلوهای از نور هدایت و ایمان در وجود آن ها وجود دارد، ولی به دلیل غفلت لغزشهایی از آنان سر زده است.
اما کسانی که از روی عناد و کفر و لجاجت با حق و حقیقت بیگانه بوده و در دنیا هرگز در مسیر هدایت نرفتهاند، معلوم نیست بهره ای از شفاعت داشته باشند.
در نهایت توجه به این نکته هم ضروری است که جایگاه شفاعت در قیامت است. چنان که روایاتی از ائمه معصوم نیز، موئد این بیان می باشد، چنان که از امام صادق(ع)نقل شده است:
"و الله ما اخاف علیکم إلاّ البرزخ فاذا صار الامر الینا فنحن اولی بکم"(8)؛ به خدا سوگند! تنها از برزخ بر شما میترسم، ولی هنگامی که کار به دست ما آید، ما به شما سزاوارتریم(یعنی آن گاه که در قیامت اجازه شفاعت به ما بدهند، غیر از شما را مقدم نمیداریم)".
در نتیجه بر فرض که کسی آلوده به گناه باشد و در قیامت هم به شفاعت ائمه اهل نجات باشد و درجات پایینی از بهشت نصیب او بگردد، اما این فاصله عالم برزخ یعنی حد فاصل بین مرگ و روز رستاخیز که ممکن است میلیون ها سال دیگر به درازا بیانجامد را چگونه در عذاب جهنم برزخی طی خواهد نمود؟ آیا تحمل لحظه ای عذاب در عالم دیگر متصور و قابل تحمل است؟
روشن است که کسی که در دنیا اهل فسق و فجور و معاصی بود در برزخ وضعیتی نامناسب و بسیار بد را تجربه خواهد نمود بخلاف کسی که در دنیا اهل عبادت وبندگی و عمل صالح و ترک محرمات بوده در برزخ در نعمت های بهشت برزخی متنعم خواهد بود تا روز قیامت فرا برسد و در بهشت ابدی داخل گردد. در مورد سایت های دیگر نیز اظهار نظری نمی کنیم. هرچند قبول داریم دفاع نادرست از حقایق دینی گاهی موجب لطمات بیشتر به حقیقت دین و آموزه های دینی می گردد.
پی نوشت ها:
1. اسراء(17)آیه 79.
2. ر. ک، مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، چ دار الکتب الاسلامیه، تهران، 1379ه ش، ج 12، ص 225.
3. مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، چ صدرا، 1370ش، تهران، ج 1، ص 259.
4. نهج البلاغه، حکمت 63.
5. سیمای اهل بیت در عرفان امام خمینی، نشر مؤسسه آثار امام، 1387ش، ص 191.
6. سید هاشم بحرانی، تفسیر برهان، نشر موسسه البعثت بیروت 1419 ق، ج 3، ص 57.
7. امام خمینی، شرح حدیث جنود عقل و جهل، نشر مؤسسه آثار امام خمینی، 1377ش، ص 374.
8. علامه مجلسی، بحارالانوار، چ الوفاء بیروت، 1404ق، ج 6، ص 214.
به به ای خانم قشنگ و ملوس
که قدم میزنی به مثل عروس
.
ای که در پیش آینه با تاپ
کردهای یک دو ساعتی میک آپ
.
روی اجزای صورتت یک یک
ریمل وسایه و رژ و پنکک
.
شدهای – چشم خواهری! – خوشگل
میبری از بزرگ و کوچک دل
.
می شود بند عفت از این ناز
چون کمربند سبز تهران، باز!
.
نگو اصلا که: “ذاتا این مدلم”
خودم اینکارهام عزیز دلم
.
من که این قدر خویشتن دارم
باز، دیوانه میشوم دارم!
که اگر موجبات ننگی تو
پس چرا این قدر قشنگی تو؟!
.
خواهرم توی این بریز و بپاش
تا حدودی به فکر ما هم باش
.
پیش خود فکر کن که مرد غریب
گر ببیند تو را به این ترتیب
.
از لبش آب راه میافتد
طفلکی در گناه میافتد
.
من خودم بی خیال دنیاشم
نه که منظور من خودم باشم
.
مشکل از سوی جوجه کفترهاست
غصهام معضل جوانترهاست
.
که به یک جلوه ی زن از مریخ
خل و دیوانه میشوند از بیخ
.
رشته را میکنند هی پنبه
بس که ناواردند و بی جنبه
.
ما که داریم خانهای در بست
_تازه ویلای دوستان هم هست!_
.
غالبا عصرها همانجایم
هفتهای یک دو روز تنهایم
.
الغرض این از این همین دیگر
روسری را جلو بکش خواهر!
نیز پیامبر(ص) فرمود: "رائحةُ الأنبیاء رائحةُ السَّفَرْجَل، وَ رائحَةُ الْحُورِ الْعَیْنِ رائحَةُ الآس، وَ رائحَةُ الْمَلائکَةِ رائحة الْوَرْدِ، وَ رائحة اِبْنَتِی فاطِمَةَ الزَّهْراء رائحةُ السَّفَرْجَلِ والآس وَالْوَرْدِ؛ بوی پیامبران همچون بوی "بِه" است، بوی بانوان بهشت، همچون بوی درخت مورد (شبیه درخت انار که برگ و گل خوشبو دارد) میباشد، بوی فرشتگان همچون بوی گل سرخ است، و بوی دخترم زهرا(س) همچون بوی به و مورد و گل سرخ است."2
این دو حدیث عمیق،
حاکی از آن است که وجود مقدّس حضرت زهرا(س) در جهان معنا و آشکار، عصاره
نیکیها و ارزشهاست، و خوی و سرشت و زیبایی ظاهر و باطن پیامبران، بانوان
بهشت و فرشتگان، در یکجا در وجود پربرکت حضرت زهرا(س) جمع است. بنابراین
زندگی درخشان او، سزاوار و شایسته است که الگوی زندگی انسانها شده تا آنها
به سعادت و پیروزی دو جهان نایل شوند، چنان که حضرت قائم آل محمد (ص) او را
الگو قرار داده و فرمود: "وَفِی اِبْنَةِ رَسُولِ اللّهِ لِی اُسْوَةٌ
حَسَنَةٌ؛ زندگی دختر پیامبر(ص) (حضرت زهرا علیهاالسلام) الگوی شایستهای
برای من است."3
بر همین اساس، نظر شما را به چند نمونه از سیره رفتاری
آن بزرگ بانوی تکرار ناپذیر تاریخ جلب میکنیم، تا درسهای سازندهای فرا
راه ما باشد:
حمایت از پیامبر (ص) در خردسالی
پیامبر(ص)
در مکّه میزیست، هنوز به مدینه هجرت نکرده بود، حضرت زهرا(س)، در آن
هنگام خردسال بود، روزی یکی از مزدوران مشرک به تحریک ابوجهل، با افکندن
شکمبه گوسفند به طرف پیامبر(ص) که در سجده به سر میبرد، به آن حضرت اهانت
کرد، و همپالکیهای او خندیدند، در این هنگام که هیچ کس جرئت دفاع از
پیامبر(ص) را در خود نمیدید، حضرت زهرا(س) با شتاب خود را به پیامبر(ص)
رسانید، شکمبه را به کنار انداخت، و با صلابت و شجاعت، ابوجهل و مزدورانش
را زیر رگبار سرزنش خود قرار داد، و آنها را با شمشیر زبان، مجازات نموده و
نفرین کرد.4
نیز در یکی از روزها فاطمه(س) در کنار کعبه بود، گروهی از مشرکان را در حجر اسماعیل دید، هوشمندانه کنجکاوی کرد تا علّت اجتماع آنها را دریابد، چنین دریافت که آنها با سه بت لات، عُزّی و منات پیمان میبندند تا به طور گروهی به پیامبر(ص) حمله کرده او را بکشند، فاطمه(س) در حالی که اشک از دیدگانش جاری بود، با شتاب به محضر پدر آمد و توطئه مشرکان را گزارش داد.
پیامبر(ص) از دخترش آب طلبید و وضو ساخت و سپس کنار کعبه رفت، هنگامی که مشرکان پیامبر را دیدند، به یکدیگر گفتند: "این است که میآید..." آنها با دیدن چهره نورانی و شکوهمند پیامبر(ص) آن چنان سرافکنده و وامانده شدند که هیچ کدامشان جرئت دست درازی به سوی آن حضرت را نیافتند، پیامبر(ص) مشتی خاک از زمین برداشت و به صورت آنها پاشید و فرمود: "شاهَتِ الْوُجُوهُ؛ زشت باد روی شما." آن خاک به هر کدام از آنها رسید، در روز جنگ بدر به دست دلاورمردان اسلام هلاک شد.5
ارزش علم و آگاهی بخشی
حضرت
زهرا(س) به علم و دانش و آگاهی بخشی، اهمیت بسیار میداد، و خود مخزن علم
الهی بود، و اندوختههای علم لدنّی و اکتسابی او در سطحی بود که امامان
معصوم(ع) از آن استفاده میبردند، و از آن به عنوان "مصحف فاطمه" یاد
میکردند6 در این راستا نظر شما را به حادثه جالب زیر که بیانگر جدّیت حضرت
زهرا(س) به آگاهی بخشی است جلب میکنیم:
روزی بانویی به محضر حضرت
زهرا(س) آمد و عرض کرد: "مادرِ ناتوانی دارم که درباره نماز به احکام و
مسائلی ناآگاه است، مرا نزد شما فرستاده، تا آن احکام را از شما بپرسم."
فاطمه زهرا(س) فرمود: بپرس.
او ده سؤال، پشت سرهم پرسید و پاسخ آنها را دریافت کرد، آنگاه از بسیاری سؤال خود شرمنده شد و عرض کرد: "ای دختر رسول خدا، بیش از این شما را زحمت نمیدهم." فاطمه(س) فرمود: آنچه نمیدانی بپرس، آیا شخصی را میشناسی که در برابر صدهزار دینار (مثقال طلا) اجیر شود که فقط یک روز بار سنگینی را بالای بام ببرد، و اظهار خستگی کند؟ او عرض کرد: نه. فاطمه(س) فرمود: "من نیز در پیشگاه خدا اجیر شدهام که در برابر هر مسألهای که میپرسی، و به تو پاسخ میدهم، پاداش بسیار بگیرم که اگر بین زمین تا عرش را پر از گوهر ناب کنند و به من بدهند باز ارزش آن پاداش، بیشتر است، بنابراین من سزاوارتر از آن هستم که اظهار خستگی نکنم، من از پدرم رسول خدا(ص) شنیدم که فرمود: علمای شیعه ما در قیامت به مقدار علمشان و به اندازه تلاششان در راهنمایی مردم، پاداش میبرند."7
جدّیت در حفظ حریم عفاف
روزی
مرد نابینایی، پس از اجازه، به خانه فاطمه(س) آمد، پیامبر(ص) در آن جا
حاضر بود، فاطمه(س) خود را از آن نابینا پوشانید و از او فاصله گرفت،
پیامبر(ص) به او فرمود: "چرا از مرد نابینا فاصله گرفتی، با این که او تو
را نمیبیند؟" فاطمه(س) پاسخ داد: "او اگر مرا
نمیبیند من که او را میبینم، وانگهی او بو را استشمام میکند." رسول
خدا(ص) به نشانه تصدیق گفتار فاطمه(س)، خطاب به او فرمود: "أَشْهَدُ اَنّکِ
بَضْعَةٌ مِنّی؛ گواهی میدهم که تو پاره تن من هستی."8
جلوهای از ایثار در خانه فاطمه(س)
نیازمندی
گرسنه به محضر رسول خدا(ص) آمد، و تقاضای غذا کرد، کمبود غذا به گونهای
بود که در خانه فاطمه(س) جز اندکی از آن برای کودکانش نبود، حضرت علی(ع)
شبانه آن نیازمند گرسنه را به خانه خود برد و ماجرا را به فاطمه(س) گفت.
فاطمه و افراد خانوادهاش همان اندک غذا را به آن میهمان فقیر دادند، و خود
در تاریکی در کنار سفره، دهان خود را تکان میدادند تا فقیر گمان کند که
آنها نیز همراه او غذا میخورند، فقیر از آن غذا خورد و سیر شد و در حالی
که گمان میکرد فاطمه(س) و افراد خانوادهاش نیز سیر شدند، صبح آن شب،
فاطمه و فرزندانش همراه علی(ع) نزد پیامبر(ص) آمدند، پیامبر(ص) به چهره
آنها که نشانگر گرسنگی آنها بود نگاه کرد و در حالی که خنده بر لب داشت،
آیه نهم سوره حشر را، که در شأن آنها نازل شده بود، خواند: "وَ یُؤثِروُنَ
عَلی أَنْفُسِهِمْ وَ لَوْ کانَ بِهِمْ خَصاصَةٌ؛ آنان تهیدستان را بر خود
مقدّم میدارند، هرچند که خود به شدّت در فشار گرسنگی و تهیدستی باشند."9
همسرداری حضرت زهرا(س) و کمال رضایت علی(ع) از او
پیامبر
هنگام عروسی زهرا(س) به او فرموده بود: "دخترم! با همسرت رفتار نیکو کن، و
در هیچ کاری از دستورش سرپیچی نکن." این سخن همواره آویزه گوش حضرت
زهرا(س) بود، او حدود نُه سال که همسر علی(ع) بود، هرگز علی(ع) را ناخشنود
نکرد، بلکه همواره مایه نشاط و خشنودی علی(ع) میشد، و اندوه علی(ع) با
دیدار حضرت زهرا(س) برطرف میگشت، در این راستا، حضرت علی(ع) میفرماید:
"سوگند به خدا من زهرا(س) را تا آن هنگام که خداوند او را به سوی خود برد،
خشمگین نکردم، او نیز مرا خشمگین نکرد، و هیچ گاه موجب ناخشنودی من نشد...
من هرگاه به چهره زهرا(س) نگاه میکردم، هرگونه غم و اندوه از من برطرف
میشد."10
روزی پیامبر(ص) از
علی(ع) پرسید: "زهرا(س) را چگونه همسری یافتی؟." علی(ع) در پاسخ عرض کرد:
"نِعْمَ الْعَوْنُ عَلی طاعَةِ اللّهِ؛ او را در راستای اطاعت خداوند یاوری
نیکو یافتم."11
بیتوقّعی زهرا(س) از همسرش علی(ع) در حدّی بود که در
طول نُه سال زندگی مشترک همسری، حتی برای یک بار، تقاضای مادّی از علی(ع)
نکرد، روزی به خانه حضرت زهرا(س) غذا نرسید، حضرت زهرا(س) اندوخته غذایی
خود را به کودکان گرسنهاش داده بود، و خود شب را گرسنهتر از آنها به سر
برد، علی(ع) بامداد آن شب، از حضرت زهرا(س) تقاضای غذا کرد، حضرت زهرا(س)
ماجرا را به عرض علی(ع) رسانید، علی(ع) فرمود: "در چنین وضعی چرا به من
نگفتی تا به جستجوی غذا بپردازم؟" فاطمه(س) در پاسخ گفت: "انّی
لاَسْتَحْیِی مِنْ اِلهی اَنْ تَکَلَّفَ نَفْسَکَ ما لا تُقَدِّرُ
عَلَیْهِ؛ من از خدایم شرم کردم که موجب شوم تا شما خود را در فشار قرار
دهی، و بر چیزی که مقدورت نیست، خود را به زحمت افکنی."12
دخالت در امور سیاسی
حضرت
زهرا(س) به جهان بینی وسیع اسلام، آگاهی و توجّه کامل داشت، و میدانست که
بخش وسیعی از اسلام، امور سیاسی است، از این رو به طور جدّی و عمیق، در آن
دخالت میکرد، مسأله امامت و رهبری، از ارکان اصلی سیاست اسلامی است، آن
حضرت برای اثبات امامت و رهبری امیرمؤمنان علی(ع) تا پای جان ایستادگی کرد،
و در این راستا به شهادت رسید، هر فراز از خطبه و گفتار مختلف او در این
مورد، بیانگر بینش سیاسی او در سطح بسیار عالی و ژرف است. حتی بخشی از
وصیّت او جنبه سیاسی دارد و یک نوع مبارزه با خودکامگان تیرهدل، برای
اثبات رهبری حقّ است. و حتّی در یک احوالپرسی ساده، مسائل سیاسی را مطرح
میکرد؛ به عنوان مثال: یک روز از روزهای آخر عمر زهرا(س)، اُمّ سَلَمه
(یکی از همسران پیامبر) برای احوالپرسی به بالین حضرت زهرا(س) آمد و عرض
کرد: "حالت چطور است؟!" حضرت زهرا(س) در پاسخ فرمود: "اَصْبَحْتُ بَیْنَ
کَمَدٍ وَ کَرْبٍ؛ فَقدِ النَّبِیّ وَ ظُلْمِ الْوَصِیِّ، هُتِکَ وَاللهِ
حِجابُهُ، مَنْ اَصْبَحَتْ اِمامَتُهُ مُقْتَضَبَةً عَلی غَیْرِ ما شَرَعَ
اللهُ...؛ صبح کردم در حالی که در میان حزن شدید و اندوه بزرگ هستم، از یک
سو جدایی و فراق پیامبر(ص)، و از سوی دیگر ظلمی که به وصیّ او علی(ع) روا
داشتند، به طوری که حریم حرمتش دریده شد، و به رغم قرآن و سنّت پیامبر(ص)
مقام امامتش ربوده شد، و کینههای به جا مانده از جنگ بدر و اُحد را آشکار
ساختند، بندهای ایمانشان برید، و در نتیجه به جای یاری علی(ع) به سوی
دیگران رفتند..."13
پاورقیها:
1
) علاّمه شیخ عبداللّه بحرانی، عوالم العلوم، ج11، ص26؛ شیخ علی نمازی،
مستدرک سفینة البحار، ج3، ص334؛ مولی ابوالحسن فاضل مرندی، مجمع النّورین و
ملتقی البحرین،ص187.
2 ) علاّمه مجلسی، بحارالانوار، ج62، ص177.
3 ) همان، ج53، ص180.
4 ) الشّیخ محمد الجُعفی، صحیح بخاری، ج5، ص8.
5 ) الشیخ محمد بن علی بن شهر آشوب، مناقب آل ابیطالب، ج1، ص71.
6 ) اصول کافی، ج1، ص240 ـ 242.
7 ) زین الدّین علی بن احمد عاملی، شهید ثانی، مُنیةالمرید،ص2.
8 ) علاّمه مجلسی، بحارالانوار، ج43، ص91.
9 ) علامه طبرسی، مجمع البیان، ج9، ص60.
10 ) علی بن عیسی اِربِلی، کشف الغمّه، ج1، ص491 و 492.
11 ) علاّمه مجلسی، بحارالانوار، ج43، ص117.
12 ) علی بن عیسی اِربِلی، کشف الغمّه، ج2، ص27 و 28.
13 ) علاّمه مجلسی، بحارالانوار، ج43، ص156 و 157.
پرسش:
با توجه به آیه "اطیعوا الله و اطیعوا الرسول و اولی الامر منکم " منظور از "اولی الامر " چه کسانی هستند و چگونه این آیه به اهل بیت دلالت می کند؟
پاسخ:
خداوند خود در قرآن اعلام کرده که رسول وظیفه دارد قرآن را برای مردم بیان کند و تعلیم دهد زیرا به مصالحی که خدا می داند بعضی مطالب سیاسی، اجتماعی، عبادی در قرآن به اجمال بیان شده و تفصیل آن به پیامبر واگذار گردیده است.
بعضی آیاتی که رسول را وظیفه بیان و تعلیم قرآن داده، به شرح زیر است:
وَ أَنْزَلْنا إِلَیْکَ الذِّکْرَ لِتُبَیِّنَ لِلنَّاسِ ما نُزِّلَ إِلَیْهِمْ؛(1)
و بر تو نیز ذکر را نازل کردیم تا آنچه را برای مردم نازل شده است(قرآن)، برای شان بیان کنی.
رَبَّنا وَ ابْعَثْ فیهِمْ رَسُولاً مِنْهُمْ یَتْلُوا عَلَیْهِمْ آیاتِکَ وَ یُعَلِّمُهُمُ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَة؛(2)
ای پروردگار ما، از میان شان پیامبری بر آن ها مبعوث گردان تا آیات تو را برای شان بخواند و به آن ها کتاب و حکمت بیاموزد
وَ یُعَلِّمُکُمُ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَة؛(3)
و شما را کتاب و حکمت آموزد.
و به مسلمانان هم دستور می دهد:
وَ ما آتاکُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ ما نَهاکُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا؛(4)
هر چه پیامبر به شما داد بستانید، و از هر چه شما را منع کرد، اجتناب کنید.
و اعلام کرد پیامبردر بیان دین و به طور کلی در سخن و گفتار قولی و عملی جز وحی و حق نمی گوید:
وَ ما یَنْطِقُ عَنِ الْهَوی إِنْ هُوَ إِلاَّ وَحْیٌ یُوحی؛ (5)
و سخن از روی هوی نمیگوید. نیست این سخن جز آنچه بدو وحی میشود.
بارها هم در بیان دین به خصوص در رفتاری که با اهل بیت داشت، از جمله در بستن درهای خانه های اصحاب به مسجد و باز گذاشتن در خانه علی و یا اعلام جانشینی حضرت و. . . ، اصحاب سوال می کردند که آیا این ها را از باب وحی و نبوت و به دستور خدا انجام می دهی و می گویی یا سخن و کار خودت است. رسول خدا تصریح می کرد که مامورم و از خود چیزی نمی گویم و کاری نمی کنم.(6)
در جریان نصب امام علی(ع) وقتی یکی از افراد بر این نصب اعتراض کرد و رسول خدا آن را نصبی خدایی نامید، او به اعتراض رو به آسمان کرد و گفت: "خدایا اگر این نصب از جانب توست، پس از آسمان بر ما سنگ بباران" بعد از تقاضای او سنگی از آسمان بر او فرود آمد و او را به درک فرستاد.(7)
سخن گفتن در تفسیر آیات و نسبت دادن مطلبی به آیه و تعیین مصداق مورد نظر آیه، اگر به اذن خدا و تعلیم حق نباشد، افترا و دروغ بستن بر خداست. محال است که پیامبر با آن درجه فوق العاده خداترسی به خود اجازه دهد بدون اذن و دستور خدا سخنی در باب تفسیر آیات بگوید. محال است خدا کسی را به رسالت بر گزیند که به خود جرات دهد در کلام خدا بدون امر و اراده و تعلیم خدا نظر دهد.
بنا بر این آنچه پیامبر در بیان آیات از معارف و احکام عبادی و سیاسی و اجتماعی می گوید، همه وحی بوده است. پیامبر به هیچ وجه به خود اجازه نمی دهد در این باب از خود سخن بگوید، گر چه خود پیامبر هم به درجه ای از عبودیت رسیده که دیگر هوا و دلبخواهی جز خواست خدا ندارد. خواست خود را در خواست خدا محو کرده است.
پی نوشت ها:
1. نحل(16) آیه44.
2. بقره(2) آیه129.
3. همان، آیه151.
4. حشر(59) آیه7.
5. نجم(53) آیه3-4.
6. فیروز آبادی، سید مرتضی، فضائل الخمسة من الصحاح الستة، تهران، اسلامیه، 1392ق، ج2، ص151-157.
7. رجوع کنید به تفاسیر، شان نزول آیه 32 از سوره انفال"وَ إِذْ قالُوا اللَّهُمَّ إِنْ کانَ هذا هُوَ الْحَقَّ مِنْ عِنْدِکَ فَأَمْطِرْ عَلَیْنا حِجارَةً مِنَ السَّماءِ أَوِ ائْتِنا بِعَذابٍ أَلیمٍ = و آن هنگام را که گفتند: بار خدایا، اگر این که از جانب تو آمده و حق است، بر ما از آسمان بارانی از سنگ ببار یا عذاب دردآوری بر ما بفرست".
پرسش:
آیا تاریخ پیدایش شیعه به زمان پیامبر اکرم(ص) برمی گردد؟
پاسخ:
قبل از بیان پیدایش شیعه، لازم است در نخستین قدم به مفهوم شیعه توجه کنیم. شیعه به معنای پیرو و در اصطلاح کسی که از امام علی(ع) پیروی کرده و او را خلیفه بلافصل میداند است.
در مورد آغاز پیدایش شیعه میتوان از دو زاویه وارد بحث شد؛ یکی از زاویه شیعه به معنای پیرو علی و دیگری شیعه علاوه بر پیرو علی(ع) به معنای جمعیت سیاسی - مذهبی.
1. شیعه به معنای پیرو علی(ع) : از زمان پیامبر مطرح بود. پیامبر فرمود: "انّ علیّا و شیعته هم الفائزون یوم القیامة؛ (1) علی و شیعیانش در روز قیامت پیروز و رستگارند".
از آیه 7 سورة بیّنه: "اولئک هم خیر البریّه" و روایات مربوط به آن استفاده میشود که پیدایش شیعه از عصر رسول خدا(ص) به وسیلة حضرت میان مسلمین نشر داده شد، زیرا در روایات فراوانی از طریق اهل سنت و منابع معروف آنها و همچنین در منابع شیعه نقل شده است که آیه "اولئک هم خیر البریه" به علی(ع) و پیروانش تفسیر شده است که به دو حدیث اشاره میکنیم.
در تفسیر درّ منثور از ابن عباس آمده است که وقتی آیه "إنّ الذین آمنوا وعملوا الصالحات" نازل شد، پیامبر(ص) به علی فرمود: "هو انت وشیعتک یوم القیامة راضین مرضیّین؛ (2) آن فرد، تو و شیعیانت در قیامت میباشید که هم شما از خدا خشنود هستید و هم خدا از شما خشنود".
در حدیث دیگری از ابن مردویه از علی(ع) نقل میکند که پیامبر(ص) به من فرمود: "آیا این سخن خدا را نشنیدهای که میفرماید: "کسانی که ایمان آورده و اعمال صالح انجام دادهاند بهترین مخلوقاتند؟ این تو و شیعیانت هستند. وعدهگا من و شما کنار حوض کوثر است. هنگامی که برای حساب امت ها میآیم و شما دعوت میشوید، در حالی که پیشانی سفید و شناخته شدهاید".(3)
بسیاری دیگر از دانشمندان اهل سنت نیز همین مضمون را در کتابهای خود نقل کردهاند، از جمله آلوسی در تفسیر "روح المعانی" قندوزی در "ینابیع الموده".(4)
مفسران هر دو گروه هم شیعه و بسیاری از اهل سنت از آیه فوق و روایات مربوط به آن استفاده کردهاند که منظور از خیر البریه، علی و شیعیانش هستند.
در زمان پیامبر تعدادی به عنوان شیعه و پیرو علی(ع) شناخته میشدند که چهار نفر به نامهای "مقداد بن اسود"، "سلمان فارسی"، "ابوذر غفاری" و "عمار یاسر" در این امر از دیگران سرآمد بودند.(5)
2. شیعه به معنای یک جمعیت سیاسی - مذهبی که به خلافت بلافصل علی(ع) عقیده داشته باشند، در جریان سقیفه بنی ساعده و بعد از رحلت پیامبر شکل گرفت؛ چون در این هنگام برخی صحابه، حکومت ابوبکر را به رسمیت نشناختند، و به جای آن خواهان حکومت علی(ع) شدند.
افزون بر تمامی بنی هاشم و زبیر بن عوام، عدهای از مهاجران از جمله خالد بن سعید، سلمان فارسی، ابوذر غفاری، مقداد بن اسود، عمار یاسر، بریده اسلمی، و همچنین عدهای از انصار از جمله ابوالهیثم بن تیهان، سهل بن حنیف، عثمان بن حنیف، عبداللَّه بن مسعود، زید بن وهب، خزیمة بن ثابت ذوالشهادتین، ابی بن کعب و ابی ایوب انصاری با حکومت ابوبکر به مخالفت برخاستند و خواستار این شدند که قدرت سیاسی جامعه اسلامی به دست امام قرار گیرد.(6)
این افراد هسته اولیه شیعه به عنوان یک جمعیت سیاسی - مذهبی را تشکیل دادند. سپس افراد دیگری به آنان ملحق شدند. مرحوم سید محسن امین در کتاب اعیان الشیعه، بیش از هفتاد و هفت تن از صحابه را نام میبرد که این عده به عنوان شیعه علی(شیعه به همین معنای مذکور) شناخته میشدند.(7)
سپس در بین تابعین و نسلهای بعدی شیعه گسترش چشمگیری یافت.(8)
شیعه به معنای پیرو علی(ع) از زمان حضرت رسول خدا به وجود آمد. حضرت نیز به پیروان علی(ع) واژه شیعه را اطلاق نمود. اما شیعه به معنای سیاسی که معتقد به خلافت بلا فصل امام علی بعد از رسول خدا بود، بعد از جریان سقیفه به وجود آمد.
نکته پایانی شیعه به معنای پیرو علی در باره پیامبر کار برد ندارد زیرا معنا ندارد پیامبر پیرور علی باشد بلکه به عکس علی است که پیرو پیامبر می باشد اما از نظر اصطلاحی که شیعه به کسانی اطلاق شود که معتقد به خلافت بلا فصل علی می باشند. باید گفت پیامبر خود پایه گذار این تشیع بوده چگونه خود شیعه نباشد؟ بنا بر این وجه پیامبر را شیعه می دانیم و علی نیز شیعه بود.
برای اطلاع بیشتر میتوانید به ترجمه تفسیر المیزان، ج 2، ص 578، بحث روایی، و تفسیر نمونه، ج 27، ص 214 و تاریخ تشیع در ایران، اثر رسول جعفریان مراجعه کنید.
پی نوشت ها:
1. علامة المجلسی، بحار الأنوار، بیروت - لبنان: دار إحیاء التراث العربی، 1403 - 1983 م، ج 27، ص 143.
2. سیوطی، درّ المنثور، ج 6، ص 379، بی جا.
3. همان.
4. علامه طباطبائی، المیزان فی تفسیر القرآن، قم: جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، 1417ق، ج 20، ص 578؛ تفسیر نمونه، مکارم شیرازی ناصر، دار الکتب الإسلامیة، تهران: 1374 ش، ج 27، ص 215.
5. محسن امین، اعیان الشیعه، بیروت: دارالتعارف للمطبوعات، ج 2، ص 27.
6. همان، ص 27.
7. همان، ص 27.
8. همان، ص 30.
منبع :نرم افزارپیامبرمهربانی
از آیة " فَمَا اسْتَمْتَعْتُمْ بِهِ مِنْهُنَّ فَآتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ فَریضَة؛(1) زنانی را که متعه می کنید واجب است مهر آنان را بپردازید". جواز ازدواج موقت استفاده می شود. روایات فراوانی دربارة جواز ازدواج موقت آمده است. در روایت مفضل، امام صادق(ع) فرمود: " از آیة " فَمَا اسْتَمْتَعْتُمْ بِهِ مِنْهُنَّ فَآتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ فَریضَة؛ استفاده می شود که متعه حلال است".
سپس فرمود: "مسلمانان در زمان پیامبر(ص) در حج و غیر حج متعه می کردند و در زمان ابوبکر و چهار سال اوّل ایام خلافت عمر، متعه رواج داشت، سپس آن را عمر حرام کرد". (2)
فلسفة ازدواج موقت همچون ازدواج دائم این است که مردان و زنان از نظر غریزة جنسی کمبودی احساس نکنند و راه ازدواج صحیح باز باشد تا دچار زنا و فساد نشوند. چه بسا زنانی که شوهرانشان از دنیا رفته و بی سرپرست مانده اند و غریزة شهوت به آنان فشار می آورد. از طرفی مردانی هستند که زمینة ازدواج دائم برایشان فراهم نیست. در اسلام راه صحیح ازدواج خوب و آسان فراهم شده تا کسی به گناه آلوده نشود.
در ازدواج موقت شرایطِ سخت ازدواج دائم وجود ندارد.
این حقیقت قابل انکار نیست که غرائز طبیعی را نمی توان از بین برد. فرضاً هم بتوانیم از بین ببریم چنین اقدامی عاقلانه نیست، زیرا این کار یک نوع مبارزه با قانون آفرینش است. بنابراین راه صحیح آن است که آن ها را از طریق معقولی اشباع نماییم و از آن ها در مسیر سازندگی بهره برداری کنیم.
در بسیاری از شرایط و محیط ها، افراد فراوانی در سنین خاصی قادر به ازدواج دائم نیستند. با افراد متأهل در مسافرت های طولانی یا مأموریت ها با مشکل عدم ارضای غریزة جنسی روبه رو می شوند.
این موضوع مخصوصاً در عصر ما که سنّ ازدواج بر اثر طولانی شدن دورة تحصیل و مسائل پیچیدة اجتماعی بالا رفته و کمتر جوانی می تواند در سنین پایین یعنی در داغ ترین دوران غریزة جنسی اقدام به ازدواج کند شکل حاد تری به خود گرفته است. با این وضع یا باید راه زنا و فحشا باز باشد یا ازدواج موقت و دائم گسترش یابد یا مانند راهبان و راهبه ها غریزة شهوی را سرکوب کرد. از بین این سه راه قطعاً ازدواج موقت بهتر و سالم تر است. (3)
پی نوشت ها:
1. نساء(4) آیة 24.
2. مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، بیروت: مؤسسه الوفاء، 1404ق. ج 103، ص 303.
3. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، تهران: دارالکتب الاسلامیه، 1362ش، ج3، ص 341، با تلخیص.
منبع: نرم افزارپیامبرمهربانی
خانواده که با پیوند ازدواج زن و مرد تشکیل می شود، کوچکترین واحد اجتماع است که هر چه از استحکام بیشتر برخوردار بوده و کانون گرمتری برای آسایش روحی و روانی زن و مرد باشد، اجتماع حاصل از این کانون ها هم به سعادت نزدیکتر می باشد و مردم این اجتماع به سعادت و کامیابی نزدیکتر می باشند.
در تعالیم قرآن، پیامبر و امامان سعی بر این شده که خانواده به واقع کانون صفا، آرامش و لذت حلال باشد تا زن و مرد در خانواده و در کنار هم از لحاظ روحی و عاطفی اشباع شده و برای کار و تلاش و سازندگی با تمام توان به اجتماع بیایند.
در روایات زنان که اصل و کانون و محور خانواده هستند به این مهم بیشتر توجه داده شده اند و به آنان نسبت به عنایت عاطفی به همسر توصیه های فراوان شده و زنانی که به تأمین نیاز عاطفی همسر عنایت کافی به خرج نمی دهند، مورد نکوهش قرار گرفته اند.
به روایات زیر توجه کنید. رسول خدا فرمود:
إن خیر نسائکم الولود الودود العفیفة العزیزة فی أهلها، الذلیلة مع بعلها، المتبرجة مع زوجها، الحصان علی غیره التی تسمع قوله، وتطیع أمره، وإذا خلا بها بذلت له ما یرید منها، ولم تبذل کتبذل الرجل(1)
بهترین زنان آن است که فرزند آور، مهربان، عفیف، در خانواده اش عزیز و با شویش رام و با همسرش خودآرا و با دیگران مانند دژ تسخیر ناپذیر باشد. زنی که سخن شوهر خود بشنود و از او اطاعت کند و هنگام خلوت خود را نثار او نماید البته با ناز و کرشمه.
امام صادق فرمود:
خیر نسائکم التی إذا خلت مع زوجها خلعت له درع الحیاء، وإذا لبست لبست معه درع الحیاء.(2)
بهترین زنان آن است که هنگام خلوت با شوهرش لباس حیا از تن بر کند(از خودآرایی و ناز و ادا و عرضه خود بر شوهر خجالت نکشد ) و هنگام خارج شدن از خلوت با شوهر، لباس حیا بپوشد.
از این مضامین در روایات فراوان است که نشان می دهد زن هر چه در خودآرایی و جلب توجه مرد و عرضه خود بر او و خوش زبانی برای او و. . . بکوشد، ارزشمند است و عمل صالح و مورد رضای خداست.
بر عکس زنانی که خلاف این رویه پیش گیرند، بدترین زنان شمرده شده که مورد غضب خدا می باشند.
قال رسول الله صلی الله علیه وآله: ألا أخبرکم بشرار نسائکم؟ الذلیلة فی أهلها، العزیزة مع بعلها، العقیم الحقود التی لا تتورع من قبیح المتبرجة إذا غاب عنها بعلها، الحصان معه إذا حضر لا تسمع قوله ولا تطیع أمره، وإذا خلا بها بعلها تمنعت منه کما تمنع الصعبة عند رکوبها، ولا تقبل منه عذرا ولا تغفر له ذنبا(3)
بدترین زنان آن است که در خانواده اش رام و با شوهرش تسلیم ناپذیر است، نازا و حسودی که از قبح خودداری نمی ورزد و در غیاب شوهر خودآرایی دارد و در حضور شوهر خود را می پوشاند، حرف شوهر را گوش نمی دهد و امرش را اطاعت نمی کند و از تسلیم شدن به او در خلوت مانند شتر سرکش ابا دارد و عذر شوهر را نمی پذیرد و از خطایش نمی گذرد.
پی نوشت ها:
1. شیخ حر عاملی، وسائل الشیعه، بیروت، دار احیاء التراث العربی، 1104 ق، ج 14، ص 14.
2. همان، ص 15.
3. همان، ص 18.
منبع : نرم افزار پیامبر مهربانی